** مریم

Lead an aimless life

** مریم

Lead an aimless life

سلام خوش آمدید

طوفان

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ب.ظ

وقتی طوفانی  پشت سر گذاشته میشه، پر میشم از ترس و اضطراب.... و هیچی مثل صحبت کردن آرومم نمیکنه نه اینکه دست یکیو بگیرم بگم بیا بشین من حرف میزنم تو باهام همدردی کن،نه ... برعکس دست خودمو میگیرم یه گوشه از اتاقی رو انتخاب میکنم  میشینم و فکر میکنم... فکر میکنم و همچنان فکر میکنم... بهش احتیاج دارم چون هیچ جوره نمیتونم اون ترس و اضطرابو از خودم دور کنم....

دور میشه چون ازبس درگیرش شدم برام عادی شده ....تو این زمان برای خودم فیلسوفی میشم هرجمله ای که از ذهنم میگذره برام شروع کننده است برای نوشتن یه متن جالب....

این مدت دچار کمبود گفته شدم .... این نشون میده طوفان هایی که گذشته اونقدر شدید نبوده که منو پرت کنه سمت گوشه ای ترین قسمت اتاق...



  • ۹۸/۰۶/۰۶
  • مریم **

نظرات (۳)

چقدر این صحبت کردن خوبه، بشرط اینکه طرف شنونده باشه

پاسخ:
شنونده کم پیدا میشه خیلی کم ... بنابراین بیشتر برای خودم حرف میزنم

سعی کن بیشتر بنویسی. من هر وقت درگیرم با نوشتن پست یا حتی روی برگه درگیریای ذهنیم کمتر می شه و روشن تر فکر می کنم

پاسخ:
گاهی وقتا  کلمه هام ته میکشه برای اون چیزایی که دارم حسشون میکنم...
دقیقا برای منم همینطوره نوشتن باعث میشه درگیری های ذهنیم کمتر شه

سلام ابجی خانم:))

مریم خانم من یه بار یه پست رو گفتم بخونید,نخوندیدش نه

حتما یه سرچ بزنید خیال پردازی ناسازگار و یکیدو سایت رو بخونید

 

+ گفته بودم من چه قدر خوب گوش میکنم؟🙈☺:*)

پاسخ:
سلام آقا محمد گل 

من فکر نمیکردم دوباره وب بزنی چرا زودتر نگفتی بهم؟؟
درچه حالی کنکور چطور بود؟
نه نگفته بودی ؟حالا بگو چیو خوب گوش کردی؟


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
** مریم

زندگی دخترانه هایم را به یغما برد...
مرا همچون قاصدکی بی هدف ، بی مقصد به دست باد سپرد...
و به نظاره نشست...

مطالب پربحث‌تر