** مریم

Lead an aimless life

** مریم

Lead an aimless life

سلام خوش آمدید

من قربانی نیستم ،من احمقم.....

جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ب.ظ

تو این چند روزه من پر شدم از نصایح و پندهایی که باید انتقال بدم ....درحالیکه هیچوقت انتقال دهنده ی خوبی نبودم....

فکر کنم با این دفعه چهارمین باریه که اومدم حرف بزنم ولی نشد ....پیش نویس های زیادی رو تلنبار کردم ،فقط مینویسم ولی دقیقا نمیدونم چیه که داره از ذهنم میریزه بیرون و هرجایی گیر بیارم پیاده اش میکنم ،یادداشت گوشی ،پیش نویس وبلاگ،کاغذ الگو ، برگه های A4 ، محل های خاک برداری..

و خودمم موندم الان دقیقا از خودم چی میخوام ... دورمو پر کردم از گزینه هایی که دوس دارم سمتشون برم ولی حوصله اشونو ندارم ... نقاشی های که دوس دارم بکشم ،سریال هایی که فقط حافظه گوشیمو پرکردن ، آهنگ هایی که دوس دارم بهشون گوش بدم،خوندن کتاب هایی که بالای سرمن و برای گرفتنشون فقط باید دست دراز کنم، دوخت شلوارمو پیش بگیرم یا یه دامن تابستونه بیرونی خوشگل برای خودم بدوزم...همه ی این گزینه ها وجود داره ولی من فقط روی تختم دراز کشیدم و به سقف زل زدم و بعد جمله ای گیر میارم برای حال الانم و مینویسم...

وقتی به این زمان فکر میکنم فقط ضعف هامو می بینم و خودمو باهاشون درگیر میکنم ولی مشکل اینجاست که در برابرشون کم میارم ، مشکل اینجاست که فکر میکنم میتونم ادامه بدم ،فراموش کنم ،پاکشون کنم ولی نمیشه.... 

انگار تازه به خودم اومدم تا اون دیوار تو ذهنمواز گوشه ای ترین قسمتش خراب کنم ...همون دیواری که روش نوشته: اتفاق شش سال پیش منو قربانی کرد و یه سال ادامه پیدا کرد باعث شد سه سال تنهایی رو تجربه کنم و بعد به احمقانه ترین حالت ممکن ازدواج کنم ....

مرداد ماه، برام ماه بدیه.... چه شش سال پیش چه یه سال پیش چه الان که شش سال از اون موضوع گذشته ... 

و من قربانی نیستم احمق ترین آدمیم که میشناسم کسی که نمیتونه فراموش کنه و کنار بیاد.....



  • ۹۸/۰۵/۱۱
  • مریم **

نظرات (۴)

  • جناب منزوی
  • همیشه خودم رو بخاطر گذشته ملامت کردم، یه جاهای قربانی شدم و بیشتر جاها خودم به خودم ضربه زدم
    پاسخ:
    همه ی ما گذشته ای داریم که حسرتشو میخوریم... اشتباه زیاد میکنیم ولی وسعت اشتباهاتمون متفاوته ... بعضی وقتا خودمون مقصریم گاهی وقتا قربانی میشیم ...
    دقیقا مثل من یه جا قربانی یه روانی شدم ،یه جا خودم خودمو انداختم تو چاه
     هعی روزگار 
    😞😞😞😞😞😞
    پاسخ:
    زندگی است دیگر.....☺☺☺
  • هیوا جعفری
  • خوشحالم که دوباره پستات رو می خونم دلم واسه وبت تنگ شده بود :) 
    منم تو نود درصد زندگیم یه عالمه گزینه پیش رو داشتم که هیچکدوم رو عملی نکردم و علاوه بر اون کلی گند زدم تو زندگیم :/ 
    به نظرم تو حق داری انتخاب کنی که کنار بیای یا نه و پای انتخابت بمونی و براش تلاش کنی
    به امید حال خوب همیشگی و روزای بهتر
    پاسخ:
    ممنون عزیزم :)  خوشحالم دوباره برگشتی و مینویسی واقعا تو اون مدت جات خالی بود...
    همیشه گند زدن وجود داره اینکه چطور گند بزنیم مهمه و وسعت گندی که میزنیم چقدره
    پای اشتباهات موندم و تلاش میکنم فراموشیش امکان تکرارشو زیاد میکنه...
    ممنون عزیزم
    متاسفانه رسم دنیا اینکه کنار بیای و فراموش کنی
    میدونم سخته:(
    پاسخ:
    دو  اتفاق بد  زندگیم فقط موندن و تلاش برای تکرار نشدن دوباره اشونو میخواد  ....
    آره واقعا سخت بود :( نمیتونم دروغ بگم ....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    ** مریم

    زندگی دخترانه هایم را به یغما برد...
    مرا همچون قاصدکی بی هدف ، بی مقصد به دست باد سپرد...
    و به نظاره نشست...

    مطالب پربحث‌تر