** مریم

Lead an aimless life

** مریم

Lead an aimless life

سلام خوش آمدید

زمان به پایان رسید!

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۵۵ ب.ظ

گلایه

  میذاشتی حداقل یه سال میشد ...

حداقل میذاشتی بگم یه سال دارم زندگی آرومی رو تجربه میکنم .... الان زمانم دچار قناسی شده..... نه ماه! واقعا 

 انگار ول کن ماجرا نیستی؟ باشه شروع کردی منم پا به پات میام ... یا خسته میشم یا خسته میشی دلت برام میسوزه..... نه صبرکن .... برام دلسوزی نکن ،اگه ترحم میخواستم باهات همراهی نمیکردم .... صدای خنده هام امروز بلندتر نمیشد تا بفهمونه حالم خوبه روحیه دارم تا بگم کم نمیارم ... 

با افکار مزخرف این چند روزه واقعا این چی بود شروع کردی ؟ هرچی خودمو به افکارم نزدیک می بینم کاری میکنی دورتر شه ... اون شده توپ تو هم هی شوتش کن، هر یه قدم که بهش نزدیک میشم تو جوری شوتش میکنی که از اون یه قدم نزدیک شدنه پشیمون میشم میگم کاش سر جام وایستاده بودم تا اینقدر دورتر  و محال تر  و دست نیافتنی تر نمی شد....

وقتی دکتر گفت دوباره علائمم برگشته فقط داشتم به تو فکر میکردم ،اینکه چرا وقتم اینقدر کم بود؟ چرا زمان استراحتم بیشتر نبود....

از غروب تا حالا وقتی اسمتو می شنوم، فقط میگفتم حداقل یه سال میشد بعد دوباره جنگ باهامو شروع میکردی.....


با همه ی اینا بازم شکرت ......


  • ۹۸/۰۲/۰۳
  • مریم **

نظرات (۱)

ای وای قضیه چیه؟ قوی باش عزیزم
پاسخ:

فقط علائم بیماریم برگشته دکتر گفت باید باز قرص خوردنمو شروع کنم....
خدا دردو میده صبر و حوصله اشم میده ، ازپسش برمیام خدا بزرگه ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

زندگی دخترانه هایم را به یغما برد...
مرا همچون قاصدکی بی هدف ، بی مقصد به دست باد سپرد...
و به نظاره نشست...

مطالب پربحث‌تر