تخیلات تا واقعیات.....
اصولا زمانی که بی حالم قسمت خلاق مغزم در فکر کردن فعال میشه ... خلاقیت مغز من تخیلی فکر کردنه ،به چیزایی رسیدن که تو واقعیت مسخره است...
این روزا به سمتی میرم که شاید یه درصد به تخیلاتم در واقعیت راه پیدا کنم....اما من همیشه یه طرز تفکر عجیبی داشتم و تا حدودی دارم ، چیزی که بهش فکر میکنم برام دست نیافتنی میشه .... و واقعا هیچ جوره به دستش نمیارم....
حالا این مسئله با فکر کردن بیش از اندازه ی من یه جورایی میشه اونم اینکه من میدونم فکر کردن یعنی نرسیدن بهش پس چرا دارم ادامه میدم؟؟؟
ولی برای علامت سوال بالا یه جواب دارم : وقتی به یه مسئله فکر میکنم هر قسمتش برام باید باز بشه و اونقدر نشخوار میشه که با همه ی جنبه هاش آشنا بشم و همین باعث میشه بفهمم در تخیلات سیر و سفری داشتم تا واقعیت....
ولی راه جدید، تخیلی بود که راهی برای واقعی بودنش پیدا شده ....جنبه هاش در نظر گرفته شد یه جاهایی حذف شد یه جاهایی بهش اضافه شد تا به واقعیت نزدیک بشه ...میدونم سخته خیلیم سخته ،میدونم خسته کننده است خیلیم خسته کننده ولی از یه جایی باید وارد دنیای واقعی بشم ...
و ببینم تا کجا دووم میارم !!!!!
- ۹۸/۰۴/۰۲