خیلی وقته...
يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۳۴ ب.ظ
خیلی وقته شبا دستمو گاز نمیگیرم یا پتو رو توحلقم فرو نمیکنم که مبادا صدای گریه هایی که میخوان ناله بشن بیرون بیاد...
خیلی وقته به آینه زل نمی زنم گریه کنم ، وقتی تو آینه به خودم نگاه میکنم دلم برای خودم بسوزه و بیشتر اشک بریزم..
خیلی وقته تنهایی نشستن تو اتاقمو به جمع خانواده ترجیح نمیدم...
خیلی وقته پایین تختم دراز نمی کشم ،آهنگ گوش بدم ،به دیوار زل بزنم و فکر کنم بعد بزنم زیرگریه...
خیلی وقته بی دلیل عصبانی نمیشم،ضربان قلبم بخاطر استرس زیاد بالا نمیره ....
خیلی وقته خدارو بخاطر گم شدن تو تنش ها و استرس هام فراموش نمیکنم....
خیلی وقته دیگه بغضی ندارم که مجبور باشم جلوی دیگران قورتش بدم،دقت کردم ،فکرکنم اون توده ی سنگین قفسه سینه هم ازبین رفته!!!!🤔
خیلی وقته معیارم برای سنجش کیفیت زندگیم،خودمم...
این زندگیِ منه،با منی که توانایی هایی داره،باهمه ی کم کاستی هاش...
زندگی فقط میتونه کلمه ی وصف کننده ای باشه که منو توصیف میکنه ،واقعیت منو نه بیشتر نه کمتر...
هنوزم...
هنوزم بی خوابی دارم ...با کوچیک ترین استرس و ناراحتی دست راست یا چپم بخاطر درد زیاد از کار می افته....
هنوزم وقتی فکرم کوچکترین انحرافی به سمت اتفاقات گذشته داشته باشه،حالم مثل کسایی میشه که بخاطر یه بار غرق شدن تو آب وقتی آب می بینن نفس کم میارن....
**با همه ی اینا زندگی الانم چیزیه که تا چندوقت پیش یه رویای دست نیافتنی بود**
- ۹۷/۰۸/۲۷