** مریم

Lead an aimless life

** مریم

Lead an aimless life

سلام خوش آمدید

فرار....

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۴۵ ب.ظ

بدون اینکه به پشت سرم نگاه کنم دارم به جلو حرکت میکنم ،حرکتی که هنوز شامل تلاشی نمیشه....
الان که دارم این پستو مینویسم همش یه تصویر تو ذهنم میاد ،یه صورت ،صورتی که برام آشنا نیست، احساس میکنم اون صورت تو کل سرم مثل یه عکس متحرکه..
مثل کسی می مونه که انگار داره فرار میکنه ولی همش داره پشت سرشو نگاه میکنه و دقیقا حالت صورتش و ترسش برای نگاه کردن به پشت سرش جلوی چشم من میاد ...
چرا داره فرار میکنه ؟؟؟
چرا این تصویر تو ذهنم قرار میگیره،اونم دقیقا بعداز اینکه خط اولو نوشتم ؟؟؟
از همه مهمتر چرا صورتی که می بینم برام آشنا نیست ؟! اصولا برای اینکه یه موقعیتی رو  بازسازی کنیم باید صورتی که باهاش تصویر سازی میکنیم  بشناسیم !!!!


  • ۹۷/۱۲/۱۸
  • مریم **

نظرات (۱)

  • هیوا جعفری
  • نمی دونم چه رازی توشه که دائم انگار داریم فرار می کنیم :/ از چی و از کجا رو شاید خودمونم دقیق نمی دونیم
    پاسخ:
    وقتی یه چیزایی مثل گذشته درد آور باشن

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    ** مریم

    زندگی دخترانه هایم را به یغما برد...
    مرا همچون قاصدکی بی هدف ، بی مقصد به دست باد سپرد...
    و به نظاره نشست...

    مطالب پربحث‌تر