** مریم

Lead an aimless life

** مریم

Lead an aimless life

سلام خوش آمدید

شیطنت...

جمعه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۵۰ ق.ظ

*بخدا فقط من فرار میکردم،الی بیشعور وقتی یه وقتایی رو پیاده میرفتیم بخاطر اینکه هیجان خونش بره بالا ،زنگ دره خونه ها رو میزد فرار میکرد ،ماهم برای اینکه گیر نیفتیم مثل اسب ،چهار نعل میدویدیم...


*واقعیت اینه نخورد مجبور شدم روش  آب بریزم ، اگه شما بودین وقتی کسی وسط پر رفت و آمدترین ساختمون دانشکده یه شیشه آب معدنی  روتون میریخت چیکار میکردین؟؟.... من میخواستم خیلی خانومانه در خلوت ترین جای ممکن به کمک علی آقا(صاحب کافه رستوران جلوی دانشگاه) با خوردن یه نوشابه فلفلی تلافی کنم ، نخورد مجبور شدم گردنشو بگیرم آبو روش خالی کنم،باور کنین منم راضی نبودم مقعنه اش خیس بشه و اونطور بچسبه به کله اش....


*بخدا اون استاد جای بابام بود و خیلی براش احترام قائلم با اینکه استاد بچه های مهندسی بود ... ما گاهی وقتا برای وقت گذرونی سرکلاس زرا حاضر میشدیم و از قضا اون ساعت با ایشون فقط کلاس داشت... اون روز فقط حال کلاس نداشتیم، رفتیم دم در کلاس از شیشه کوچیک در به زرا اشاره میکردیم بیاد بیرون ،بعداز یه رب خانم بدون کیف اومد بیرون...قرار شد کلاسشو بپیچونه بیاد ولی خانم خنگ بدون کیف اومد ،چهار نفری پشت در ایستادیم برای گرفتن کیف،قرار شد باهم دیگه اقدام کنیم ، تا گفتیم حالا... یکی دستگیره  رو گرفت در و باز کرد همون پشت در مثل برگه کاغذ چسبید دوتای دیگه به چپ و راست فرار کردن فقط من جلوی در موندم تا سرمو اوردم بالا حدود بیست نفر نشسته و یه نفر ایستاده داشتن نگام میکردن،مجبور شدم منم به سمت چپ فرار کنم چون واقعا امادگی  نداشتم... ولی برا بار دوم که درو باز کردیم رفتم داخل معذرت خواهی کردم و کیفو گرفتم.... بعدها شنیدیم این استاد گرامی گفتن که اینا بامن شوخی دارن یا با شما(دانشجوهای حاضر درکلاس) از اون موقع تا فارغ التحصیلی با پررویی تمام اوقات بیکاری میرفتیم سرکلاسشون ،بجای اینکه خودشون از حضور ما ناراحت باشن دانشجوها ناراحت میشدن،به قول خودشون خیلی هم ما جوون و پرشوریم... هرموقع هم مارو می بینن سرتکون میدنو میخندن ،واقعیتش اولا خجالت میکشیدیم ولی بعدها ،حتی تا بعدازفارغ التحصیلی که برای تحویل مدرک رفتیم، ماهم مثل خودشون با سه تا سر عکس العمل نشون میدیم ،فقط این قضیه نبود ما خیلی سرکلاسشون اذیتشون میکردیم .طلب بخشش نمیکنم چون میدونم مارو بخشیدن...


پی .نوشت: واقعا دانشگاه خوب بود دلم براش تنگ شده...هرچقدر خاطره بسازیم خاطرات اون زمانو کمرنگ نمیکنه....

در پس.پی.نوشت: چندتا خاطره ای که یادم اومد، البته بیشتر شیطنت بود تا خاطره




  • ۹۷/۱۱/۲۶
  • مریم **

نظرات (۴)

نامردی نیست بچه بودم یه بار همین بلا رو سر هودم اوردن
تازه فحشای طرفم بهم گفتند😶
پاسخ:
😅😅 پس خیلی نامرد بودن
میتونستید شما ندوید طرف اومد دم در بگید اونا بودن😈
پاسخ:
دیگه خیلی نامردیه دیگه....
منم بدم نمی اومد چون قبلش اطلاع میداد میخواد اینکارو بکنه،اگه خوشم نمی اومد با دوتا تشر اینکارو نمیکرد... الانم بعضی وقتا بیرون میریم  اینکارو میکنه
  • نـــامـــیـــرا ‌‌‌‌‌‌‌
  • نوشابه فلفلی ایده جالبی بود حیف که نگرفته⁦:-)⁩
    پاسخ:
    اره حیف شد واقعا...
    نفهمیده بود فلفلیه ،همینطوری نخوردش
    😂😂
    من باید تو دانشگاه جبران کنم همه شیطونی نکردنامو😁
    پاسخ:
    تا میتونی شیطنت سالم انجام بده حال کنی من پشیمونم چرا بیشتر شیطنت نکردم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    زندگی دخترانه هایم را به یغما برد...
    مرا همچون قاصدکی بی هدف ، بی مقصد به دست باد سپرد...
    و به نظاره نشست...

    مطالب پربحث‌تر